کد مطلب: ۳۱۹۹
تعداد بازدید: ۱۰۱۷۸
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار : ۳۰ بهمن ۱۳۹۸ - ۰۹:۲۹
قصه‌های قرآن| ۸۰
طبق بعضى از روایات، از سوى خدا به عمران وحى شد كه به‌ زودی خداوند پسر پربركتى كه می‌تواند بیماران غیرقابل درمان را درمان دهد و مردگان را به فرمان خدا زنده نماید به تو عنایت خواهد كرد، عمران این مطلب را به همسرش حنّه خبر داد.

حضرت زكریّا(ع)


یكى از پیامبران حضرت زكریّا(ع) است، كه نام مباركش در قرآن هفت بار در سه سوره آمده است، زكریّا بن برخیا(ع) از پیامبران بنی‌اسرائیل بود، كه سلسله نسبش به حضرت داوود(ع) می‌رسد، او رئیس راهبان و خدّام بیت‌المقدّس بود و مردم را به شریعت حضرت موسى(ع) دعوت می‌کرد.
 

ازدواج زكریّا(ع)


در میان بنی‌اسرائیل دو خواهر برجسته و بزرگ‌زاده وجود داشتند، یكى به نام «حَنَّه» و دیگرى به نام «اَشْیاع»[1]، زكریّا(ع) از اَشْیاع خواستگارى كرد، و عمران ‌که یكى از راهبان و بزرگ بنی‌اسرائیل بود (و طبق نقلى از پیامبران بنی‌اسرائیل بود) از حنّه خواستگارى نمود، سرانجام اَشْیاع همسر زكریّا(ع) گردید، و حنّه همسر عمران[2] شد.
به ‌این ‌ترتیب زكریّا و عمران، دو شخصیّت بزرگ بنی‌اسرائیل، باجناق همدیگر شدند، و علاوه بر رابطه مكتبى، رابطه خویشاوندى نیز پیدا كردند. چند سال از این ماجرا گذشت، عمران صاحب دخترى به نام مریم شد، ولى زكریّا(ع) داراى فرزند نشد، زیرا همسرش نازا بود.
 

سرپرستى زكریّا(ع) از مریم(س)


سال‌ها از زندگى عمران و همسرش حنّه گذشت آن‌ها داراى فرزند نشدند، حنّه همچون زنان دیگر آرزو داشت كه داراى فرزند شود و با دیدن كودكى احساساتش براى داشتن فرزند به جوش می‌آمد. تا این‌ که روزى در زیر درختى نشسته بود، پرنده‌ای را دید كه به جوجه‌های خود غذا می‌دهد، مشاهده این محبّت مادرانه آتش عشق به فرزند را در دل او شعله‌ور ساخت و از صمیم دل از خدا تقاضاى فرزند كرد، چیزى نگذشت كه دعاى خالصانه او اجابت شد و او باردار گردید.
طبق بعضى از روایات، از سوى خدا به عمران وحى شد كه به‌ زودی خداوند پسر پربركتى كه می‌تواند بیماران غیرقابل درمان را درمان دهد و مردگان را به فرمان خدا زنده نماید به تو عنایت خواهد كرد، عمران این مطلب را به همسرش حنّه خبر داد.
حنّه وقتی ‌که باردار شد، تصوّر می‌کرد كه فرزند مذكور، همان است كه در رحم دارد (غافل از آن‌ که منظور از آن پسرى كه خداوند به عمران وحى نمود، نوه عمران به نام عیسى(ع) است كه حنّه براى مادر او (مریم) باردار می‌باشد.)
به همین دلیل حنّه نذر كرد كه كودك پسر خود را وقتی ‌که بزرگ شد خدمتگزار مسجد بیت‌المقدّس قرار دهد.
ولى وقتی ‌که فرزندش متولّد شد دید دختر است، نگران شد كه چه كند، زیرا خدمتگزاران مسجد را از میان پسران انتخاب می‌کردند، از این‌رو گفت: «پسر همانند دختر نیست.»
سپس افزود: خدایا من نام این دختر را مریم می‌گذارم، و او و فرزندش را از وسوسه‌های شیطان رجیم، در پناه درگاه تو قرار می‌دهم.[3]
مریم(س) به معنى زن عبادت‌کننده و خدمتگزار است. از آنجا که حنّه می‌خواست او را خدمتگزار مسجد و عبادت‌کننده در مسجد بیت‌المقدّس قرار دهد، نام او را مریم نهاد.
کم‌کم مریم(س) بزرگ شد و با این ‌که دختر بود، خداوند او را به ‌عنوان خدمتگزار مسجد بیت‌المقدّس پذیرفت.
مطابق تواریخ، عمران پدر مریم(ع)، قبل از تولّد مریم(س) از دنیا رفت، از این‌رو وقتی ‌که مریم(س) خدمتگزار مسجد شد، نیاز به سرپرست داشت، حنّه مریم را كه كودك بود به بیت‌المقدّس نزد علما و دانشمندان یهود آورد و گفت: این كودك هدیه به بیت‌المقدّس است، سرپرستى او را یك نفر از شما برعهده بگیرد.
چون آثار عظمت از چهره مریم(س) دیده می‌شد، گفتگو در میان دانشمندان بنی‌اسرائیل درگرفت، هر کدام از آن‌ها می‌خواست این افتخار نصیب او شود.
سرانجام تصمیم گرفتند قرعه‌کشی كنند، به كنار نهرى آمدند. حضرت زكریّا(ع) نیز جزء آن‌ها بود. قلم‌ها و چوب‌هایی را كه به ‌وسیله آن‌ها قرعه می‌زدند حاضر كردند، نام هر یك از داوطلبان سرپرستى مریم(س) را روى آن چوب‌ها نوشتند و آن قلم‌ها را در میان آب انداختند، هر قلمى كه در میان آب فرو می‌رفت، بازنده بود و تنها قلمى كه روى آب ماند، قلمى بود كه نام زكریّا روى آن نوشته شده بود. به‌ این ‌ترتیب سرپرستى زكریّا(ع) نسبت به مریم(ع) قطعى شد، و در واقع حضرت زكریّا(ع) از همه شایسته‌تر به سرپرستى مریم(ع) بود، زیرا علاوه بر مقام نبوّت، شوهرخاله مریم(ع) نیز بود.[4]
حضرت زكریّا(ع) همچنان سرپرستى حضرت مریم(ع) را برعهده گرفت تا مریم(س) بزرگ شد.
 

دیدار زكریّا(ع) از غذاهاى بهشتى در كنار محراب مریم(س)


حضرت مریم(س) به خدمتگزارى مسجد بیت‌المقدّس مشغول شد و خداوند او را براى این مقام پذیرفت. به گفته بعضى نشانه پذیرش خداوند این بود كه مریم(س) بعد از بلوغ و دوران خدمتگزارى بیت‌المقدّس، هرگز عادت ماهانه ندید تا به دور شدن از آن مركز روحانى مجبور نگردد.
مریم(س) آن‌چنان به عبادت خدا مشغول بود كه روزها روزه می‌گرفت و شب‌ها به عبادت می‌پرداخت، او آن‌چنان در پرهیزكارى و معرفت و شناسایى پروردگار پیش رفت كه از اخبار و دانشمندان پارساى آن زمان نیز پیشى گرفت.[5]
هنگامی ‌که زكریّا(ع) كنار محراب او قرار می‌گرفت و براى دیدار او می‌آمد، غذاهاى مخصوصى در كنار محراب او مشاهده می‌کرد، كه شگفت‌زده می‌شد، روزى به او گفت:
«یا مَریمُ اَنِّى لَكِ هذَا؛
اى مریم! این غذاها (و میوه‌های غیر فصل) را از كجا آوردى؟»
مریم(س) در جواب گفت:
«هُوَ مِن عِندِاللهِ إنّ اللهَ یرزُقُ مَن یَشاءُ بِغَیرِ حِسابٍ؛
این از طرف خدا است، و او است كه هر كس را بخواهد، بی‌حساب روزى می‌دهد.»[6]
آرى به‌ این ‌ترتیب خداوند غذاهاى بهشتى غیر فصل را به مریم می‌رسانید.
 

دعاى گیراى زكریّا(ع) و اجابت آن، و ولادت یحیى(ع)


حضرت زكریّا(ع) همیشه اهل دعا و راز و نیاز بود، ولى دیدن منظره غذاهاى بهشتى كنار محراب حضرت مریم(س)، و استجابت دعاهاى مریم(س)، گویى جرقّه‌ای بود كه چاشنى قلب او را منفجر كرد و سخت تحت ‌تأثیر قرار گرفت. سال‌ها بود تقاضاى فرزندى از خدا نموده بود، تا پس از او وارث او گردد، ولى نتیجه نگرفته بود.
شاید زكریّا(ع) دیگر امید نداشت تا داراى فرزند شود، زیرا هم خودش به نهایت پیرى رسیده بود و هم همسرش پیر شده بود، چنان‌ که از ابن عبّاس نقل شده: زكریّا صد و بیست سال داشت، و همسرش داراى نود و هشت سال بود.[7]
اما دیدار منظره میوه‌های بهشتى تابستانى در فصل زمستان و برعکس، روح و جان او را سرشار از امید كرد، و دریافت كه می‌تواند در فصل پیرى داراى میوه فرزند شود، چنان ‌که مریم(س) در غیر فصل میوه، داراى میوه‌های گوناگون شده است. در همین ‌جا بود كه به خدا عرض كرد:
«رَبِّ هَبْ لِى مِن لَّدُنْكَ ذُرِّیةً طَیِّبَةً إِنَّكَ سَمِیعُ الدُّعَاء؛
خداوندا! از طرف خود، فرزند پاکیزه‌ای (نیز) به من عطا فرما، كه تو دعا را می‌شنوی.»[8]
طولى نكشید كه فرشتگان در آن موقع كه او در محراب ایستاده، مشغول نیایش بود، صدا زدند: «كه هان اى زكریّا! خداوند تو را به یحیى بشارت می‌دهد، در حالی ‌که كلمه خدا (حضرت عیسى(ع)) را تصدیق می‌کند و آقا و رهبر خواهد بود، و از هوى و هوس بركنار، و پیامبرى از صالحان است.»[9]
زكریّا(ع) (كه به چگونگى داشتن فرزند در سنین پیرى می‌اندیشید) گفت:
«پروردگارا! چگونه ممكن است فرزندى براى من باشد در حالی ‌که پیرى به من رسیده، و همسرم نازا است.»
خداوند به او فرمود: «این‌گونه خداوند هر کاری را كه بخواهد انجام می‌دهد.»
زكریّا(ع) که می‌خواست قلبش سرشار از یقین گردد و ایمانش به مرحله شهود برسد (چنان‌ که ابراهیم خلیل(ع) براى آرامش قلبش، تقاضاى مشاهده صحنه معاد كرد) از این‌رو به خدا عرض كرد: پروردگارا! نشانه‌ای براى من قرار بده!
خداوند فرمود:
«آیَتُكَ أَلَّا تُكَلِّمَ النَّاسَ ثَلاَثَةَ أَیامٍ إِلَّا رَمْزاً وَ اذْكُر رَبَّكَ كَثِیراً وَ سَبِّحْ بِالْعَشِی وَ الإِبْكَارِ؛
نشانه تو آن است كه سه روز، جز به اشاره و رمز، با مردم سخن نخواهى گفت. (و زبانت، بدون علّت ظاهرى، از كار می‌افتد.) پروردگار خود را (به شكرانه این نعمت بزرگ،) بسیار یاد كن، و به هنگام صبح و شام، او را تسبیح بگو.»[10]
زكریّا از محراب عبادتش به ‌سوی مردم آمد و با اشاره به آن‌ها گفت: صبح و شام (به شكرانه این نعمت) خدا را تسبیح گویید.[11]
آرى، این علامت آشكار شد، زكریّا(ع) دید بدون علّت زبانش بسته شد ولى هنگام ذكر خدا زبانش گشوده می‌شد، او از همین راه دریافت و یقین كرد همان خدایى كه زبان بسته را براى ذكرش می‌گشاید، قادر است كه رَحِم بسته (بر اثر نازایى) را بگشاید و از آن، فرزندى به وجود آورد.
او در این سه روز، با اشاره لب‌ها و تكان دادن سر، با مردم سخن می‌گفت، و بقیه را به ذكر خدا و سپاسگزارى پروردگار به خاطر بشارت به داشتن فرزند اشتغال داشت.
طولى نكشید كه همسر زكریّا(ع) احساس باردارى كرد، و پس از مدّتى یحیى(ع) چشم به جهان گشود و حضرت زكریّا و همسرش، پس از سال‌ها امید و آرزو داراى فرزندى مبارك شدند.
شاید این حادثه مقدّمه‌ای بود تا اذهان مردم براى تولّد حضرت عیسى(ع) بدون پدر آماده گردد، و بدانند همان خدایى كه قادر است از زن و شوهر پیر فرزندى به وجود آورد، قدرت آن را دارد كه به بانویى بدون شوهر، فرزندى بدهد.
به ‌هر حال باید به خدا توكّل كرده و قدرت بی‌کران او را باور نمود و نسبت به الطاف ذات اقدس او امید سرشار داشت.
 

پی‌نوشت‌ها


[1] . در بعضى از روایات او با نام حنانه خوانده شده كه مادر حضرت یحیى(ع) بود.(بحار، ج 14، ص 202)

[2] . منظور از این عمران غیر از عمران پدر موسى(ع) است، و میان آن‌ها 180 سال فاصله وجود داشت. (بحار، ج 14، ص 194)

[3] . آل‌عمران، 35 و 36.

[4] . مجمع‌البیان، ج 1 و 2، ص 436 (ذیل آیه 37 آل‌عمران)

[5] . همان مدرك.

[6] . آل‌عمران، 37.

[7] . مجمع‌البیان، ج 1 و 2، ص 439.

[8] . آل‌عمران، 38.

[9] . آل‌عمران، 39.

[10] . آل‌عمران، 41، دعاى زكریا(ع) و استجابت آن بشارت به فرزندى به نام یحیى(ع) به‌ طور مشروح در سوره مریم، آیه یك تا یازده آمده است.

[11] . مریم، 11.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت

محمّد محمّدی اشتهاردی

نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
سوگول اشرفی
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۳:۵۸ - ۱۳۹۹/۱۰/۲۲
1
4
اصلا خوب نبود
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: